زینب(س) برای نوحه گری آفریده شد
چشمان او برای تری آفریده شد
هر قطره اشک زینب کبری (س) حکایتی است
اشکش مخوان که چون گهری آفریده شد
با دست دشمنان خدا و رسول او
بعد از غمی غم دگری آفریده شد
کم بود سیلی و کتک و ضربه های در
آتش ز بعد میخ دری آفریده شد
از بغض و کینه و حسد دشمنان دین
شمشیر بهر فرق سری آفریده شد
دشمن ولایت علوی را هدف گرفت
زهر جفای پر شرری آفریده شد
باید پسر فدایی راه پدر شود
در کربلا چنین پسری آفریده شد
شق القمر نشانه ی حق بودن ولی است
لب تشنه اینچنین قمری آفریده شد
در راه شام و بیکس و تنهاست خواهری
بالای نیزه همسفری آفریده شد
خاکستری سری به روی نیزه جلوه گر
بر گونه های او اثری آفریده شد
یک کاروان مصیبت و یک اربعین عزا
در سینه داغ دربدری آفریده شد
غم بود و غصه بود و بلا بود و خیزران
راسی میان تشت زری آفریده شد
رسوا نمود دشمن دین را سخنوری
در هر کلام او هنری آفریده شد
ایمان او به مثل علی(ع) استوار بود
بهر نماز شب سحری آفریده شد
شرح غم مصیبت او بی نهایت است
هر چند شرح مختصری آفریده شد